Firoozeh Mizani
______________
Women carrying water back to their camp on a Gujarat farm
____________________
فیروزه میزانی
زنگ
زنگ
از برج آمده
تا وقت پرچین را بنوازد
کسی مرده است
و دار در تابوت خوابیده
گنجه
رنگ های تاریک را
ه ه ه ه ه ه ه ه ه بدرقه می کند
روز بر پاشنه های سوزنی اش
در پا گردِ پله می ایستد
و تورِ شب
بر زلف های روشنش سنجاق می شود.ه
زنگ
پای پله است
و دار در تابوت خوابیده
عشق
شیشه ی غش را
ه ه ه ه ه ه ه ه ه در جیب راه می گذارد.ه
از برج آمده
تا وقت پرچین را بنوازد
کسی مرده است
و دار در تابوت خوابیده
گنجه
رنگ های تاریک را
ه ه ه ه ه ه ه ه ه بدرقه می کند
روز بر پاشنه های سوزنی اش
در پا گردِ پله می ایستد
و تورِ شب
بر زلف های روشنش سنجاق می شود.ه
زنگ
پای پله است
و دار در تابوت خوابیده
عشق
شیشه ی غش را
ه ه ه ه ه ه ه ه ه در جیب راه می گذارد.ه
________
No comments:
Post a Comment