Monday, March 1, 2010

Minoo Nosrat

__________



مینو نصرت

____________






به اندازه ی تمام سپیدار ها
به اندازه ی تمام زاغ زاویه ها
آسمان دیده ام
یک جهان کبوتر
از حدقه ی دیوار ها
کاه و گل از من عبور کرد
گیسوانم کشیده شد تا سیبری
تا چشمان پدر گودترین چاله ی جهان
و من زمان را گم کردم
در غربی ترین زاویه ی باغچه
زیر سایه ی شیرین سیب ترش
نمی دانم
هجری ام
قمری ام
شمسی ام
یا میلاد دخترکی را به سوگ نشسته ام
صدایت بر شانه ی چپم
گیج می روم
حالا اگر جای پائی از من را روی خاکی دیدید
به اولین کلانتری اطلاع دهید

____________


Quantic - Time Is the Enemy


________

5 comments:

کوروش همه خا نی said...

مثل همیشه شعری پر صلابت و طنین افکن.با احترام

mahtab keransheh said...

مینو جان!
شعر زیبات و دوست داشتم

Anonymous said...

سلام. شعر مستحکمی خواندم. و مثل همیشه تامل برانگیز و متفاوت.

مهدی علیزاده said...

سلام . خوانش فرهیخته ای چون شما ، افزونگر انگیزشی ست برای نوشتن . سپاس و دیگر سپاس

مریم اسحاقی said...

سلام مینو جان. دست مریزاد

نمی دانم
هجری ام
قمری ام
شمسی ام
یا میلاد دخترکی را به سوگ نشسته ام

شعری که به یاد بماند و زمزمه اش کنی قطعا شعر خوبی است. تبریک می گویم.