Ali Rez Abbasi, Mana Aghaee
Photo by George Krause from the series Saints and Martyrs
______________
عليرضاعباسی
انسان امروز در وضعيتي قرار دارد كه هجوم داده ها هر لحظه او را به همزيستي با فرهنگ گسترده تري نسبت به آموزه هاي زيستگاهي و تعصبات قومي اش وا مي دارد و جهان را با تمام سرشت پارادوكسيكالي كه در خود پنهان كرده هر لحظه براي او شفاف تر مي كند .
اين شفافيت زاينده ي نزديكي غير قابل انكاري است كه انسان امروز را در معرض كنش فكري يا واكنش عقلي قرار داده است . اگر سرازيري وقايع بيروني كه در هر انساني منجر به تحريك براي انديشه گري مي شود را محرك هاي كنشي تصور كنيم آنوقت چه تصوري بايد براي واكنشي در قالب خردورزي از وي داشت ، و اگر انسان مورد نظر نه از طبقه اي خاص به لحاظ اجتماعي كه ممتاز از حيث گرايشات هنري باشد تكليف زيبا شناختي وجه هنري در جهاني پر از چالش ها و تناقضات چه مي تواند باشد.
آيا انسان امروز هنوز فرصت غرق شدن صرف در مفاهيم كلان و ازلي يا ابدي را دارد يا دغدغه هاي فراوان پيرامونش قابليت تحليل و انديشه گري را براي او تغيير مي دهند و حتي مفاهيم را از خود متاثر مي سازند؟
هدف از اين اشاره كلي اما مختصر ورود به مباحث تئوري ، جدا از عنوان اين متن نمي باشد ، چرا كه شاعر در جايگاه يك هنرمند به هيچ عنوان فردي متمايز از دغدغه ها و روزمرگي هاي پيرامونش نيست ، چه اينكه وي از نگاه فرهنگ عمومي عضوي فرهيخته اما منتسب به مردم و جامعه است وتعريف فرهيختگي در انسان معاصر از مرز آداب رفتاري به بلوغ فكري و تربيت پنداري نزديك شده است.
در مجموعه ي مورد بحث نيز اشاره خواهد شد كه شاعر اين مجموعه با دغدغه هايي سروكار دارد كه وجهي عمومي و انساني دارند و او با درك عيني و ذهني از بغرنجي هاي موجود در زندگي انسان امروز ، توانسته تصويري ملموس و قابل همذات انديشي از آنها در آثارش ارائه نمايد و در اين زمينه از موفقيت قابل توجهي در پرداخت شاعرانه و حفظ المان هاي زيبايي شناختي برخوردار باشد. شاعر اين مجموعه نشان داده كه اهل دنياي پر از چالش و تناقض امروز است و شعر را مرز تفكيك خود از جامعه ، مردم و جهان پيرامونش نمي داند.
آنچه در دنياي امروز منجر به نزديك تر شدن فرهنگ متنوع جهاني و گاهي آميختگي آن بهم مي شود چيزي جز مشتركات انساني و دغدغه هاي موجود در آن نيست وبراي انسان امروز كه چند سويه در معرض دغدغه هاي مشترك قرار دارد همواره حس تعمق و تحليل در وقايع و واقعيت هاي دنباي پيرامونش برانگيخته تر شده است و اين برانگيختگي در انديشه فراتر از تكاپو در وضعيت هاي شخصي و باورهاي محدود مي باشد.
مجموعه شعر (من عيسي بن خودم) مجموعه اي است متشكل از 23 اثر نسبتا بلند از سروده هاي مانا آقايي كه در سال 1386 (بهار2007) توسط نشر آلفابت ماكسيم در استكهلم سوئد به چاپ اول رسيده است.
اين مجموعه را بدليل برخورداري از نگاهي نو و مدرن و همساز با وضعيت هاي عيني در جهان پيرامون كه منجر به ايجاد زباني سالم و داراي تشخص شعري شده و از طرفي بدليل بهره مندي از انديشه اي همزيست با مشتركات و دغدغه هاي قابل توجه انساني دركناربرجستگي هاي شاعرانه ، تخيل خيره كننده اما نزديك به واقيعت ، ذهن سيال ، وجود طنز دروني و قابل توجه و تحسين در آثار و نيز تنوع در دايره واژگاني و موضوع نگري سروده ها، مي توان مجموعه اي موفق و قابل تحسين دانست كه گويي در خوانش هاي مكرر آثار اين مجموعه مخاطب همواره به امكانات تاويل بيشتري دسترسي پيدا مي كند ودنياي درون متني در آثار ، متكثر و بدور از برخورد با فضاي معلق، مدام در حال تعليق معنايي مي باشد.
آثار اين مجموعه علاوه بر دلايل ذكر شده كه بدليل صميميت بياني و سلامت زبان شاعرانه ي مولف ، ملموس و قابل دركند ، با امكان حس و دريافتي كه در مخاطب حتي در خوانش اوليه ايجاد مي كنند ، امكان همذات انديشي را در وي افزايش مي دهند و مجموعه مدام از وضعيت انديشه ي شخصي به دايره ي اجتماعي كشيده مي شود .
عوامل ذكر شده ي بالا خود دلايل محكمي است كه آثار چنين مجموعه اي در رديف سروده هاي مدرن قرار گيرد ، سروده هايي كه از خصايص بارز آنها كاهش متن از استعاره براي بيان واقعيات و پرداختن مستقيم به چالش ها و نيز استفاده از زبان مشترك ، انديشه ي وسيع و قابل دريافت در حيطه ي جهاني ، وجود معيارها و مصاديق نو و در دسترس ذهن مخاطب مي باشد.
مهاجرت به هر دليل مقوله ايست كه عليرغم غنادهندگي به تجربه هاي دروني و بيروني و زمينه سازي براي تحول ، همواره روح سرگرداني را نيز تقويت مي كند. همچنانكه در مجموعه ، همواره روايتي از آوارگي هاي مشترك روح انساني موج مي زند و گاهي نامتمركزي و دورافتادگي آن به پريش انديشي منجر شده است.
(ديگر هيچ خياباني مرا به جا نمي آورد/.../هميشه وقتي مي رسم /تازه مي فهمم كه بايد برگردم/.../يكي در من هميشه دوست دارد برگردد / و نفرتش را مثل خمپاره اي /در اولين چهارراه شلوغ زمين منفجر كند/
جمعيت ِمتفرق ! / چقدر گورستان لازم است / تا اتحاد تو فراهم شود؟ ) (از شعر بلند بازگشت ص29)
(.../من راه مي روم/مي نويسم/ برهنه مي شوم/ ودر آينه نفس هاي عميق مي كشم/ ديگر حتي صندلي / مرا به نشستن متعهد نمي كند.)(ص46)
يكي از نقاط برجسته و قابل ذكر در آثار مجموعه انسجام دروني غالب آنهاست كه عليرغم سياليت ذهن شاعر و تنوع دايره واژگاني در هر سروده ، همواره بر اثر تناظر معنايي شبه روايتي منسجم در آثار احساس مي شود كه هرگز بر متن غلبه نمي كند اما به انسجام دروني و مضموني آن منجر مي شود و نيز قابل توجه است كه
مانا آقايي ، در سروده هاي بلند خود دچار اتناب نشده و اگرچه بدليل قوت برخي سطرها يا بندها مخاطب حس مواجه شدن با فرود و پايان بندي را دارد اما تجربه و ذهن خلاق و نيز تخيل برجسته ي وي باعث شده ادامه مجدد شعر ، مورد قبول متن و ذهن مخاطب ، بدون تحميل و بدور از احساس وضعيت توضيحي يا اتناب قرار گيرد .
اما اگر بخواهيم به زبان مجموعه اشاره ي دقيق تري داشته باشيم بايد به اين مطلب توجه شود كه تلفيق مجموعه اي از ويژگي ها در آثار (مانند انديشه ، معنا ، تصوير ، طنز، تخيل و تصور) به نسبتي كه هيچكدام منجر به حذف و كمرنگ شدن ديگري نشده باعث گرديده زبان در وضعيتي صميمي ، شاعرانه و از طرفي برجسته در مجموعه رخ نمايد.
در اشاره به ويژگي ها بطور مستقل به ذكر نمونه هايي بعنوان شاهد از مجموعه خواهيم پرداخت.
وجود لايه هاي طنز در شعر امروز يكي از عوامل تشخيص شعر مدرن محسوب مي شود، چرا كه تفكر انسان مدرن ، تفكري انتقادي ست و طنز در لايه زيرين خود همواره نگاهي نقادانه به تناقضات و بغرنجي ها دارد اما شناخت طنز و بكارگيري آن در آثار تنها بر اثر مرور تجربه امكان پذير مي نمايد زيرا در شعر مدرن با طنزي روبرو هستيم كه در لايه هاي دروني اش اتفاق مي افتد.
در مجموعه ي (من عيسي بن خودم) از نامگذاري مجموعه گرفته تا درون اكثرآثار با طنزي دروني و شاخص و نگاهي نقادانه روبرو هستيم كه مدام در حال تلنگر زدن به وجوه انديشه ي مخاطب مي باشد و اين مولفه در شاعر بصورتي نهادينه شده احساس مي شود چرا كه هيچ يك ازكاربري هاي آن بر اثر ساخت صورت نگرفته و بطور قابل ملاحظه اي در خدمت متن و بيان مولف قرار دارد.
براي واضح تر شدن وجود چنين مولفه اي به ذكر چند مورد از نمونه هاي زيادي كه بسيار موفق در مجموعه وجود دارند ، اكتفا مي كنيم :
(.../من آدم بودن را با همه ي مضراتش پذيرفته ام/...) (ص11)
(.../ زندگي با همه ي عظمتش در يك چمدان خلاصه مي شود/...)(ص14)
(.../كم كم مي فهمم كه چرا/ از آزادي مجسمه مي سازند/...) (ص15)
(.../شاهزاده توي قصه هاست/امروز عاشقي سرمايه مي خواهد /وقت آزاد و حواس جمع/...)(ص17)
(.../برادرم-خداي خشمگين خانه-/كه فكرمي كند تمام راه هاي برگشت را مي شناسد/هيچ وقت با خودش كليد ندارد/ سمج تراز او / مردي چسبيده به دكمه ي پيراهنم/ كه نمي افتد.) (ص19)
(.../ مي خواهم نامت را / همچون يوغي بر گردنم بيندازم/...) (ص 26)
(براي مكيدن لب هايش /زهرآگين ترين نيش ها را/به جان خريدم/ قسم خورد به وجدان يك كندو/ كه ديگر هرگز به گل هاي روسري ام/هجوم نياورد/آنگاه دكمه هاي پيراهنم را گشود/ و با من درآميخت/مثل زنبوري كه با سر/ بيفتد در جام عسل.) (شعر عسل ص 68)
بدليل كثرت وجود اين مولفه ي دروني و زيبا در اكثر آثار به چند مورد ذكر شده بسنده مي شود اما قابل اشاره است كه موارد ذكر شده علاوه بر ويژگي طنز و نگاه نقادانه داراي بار تخيلي و شاعرانه نيز مي باشند كه در وجه تخيل و تصور به نمونه هاي مشترك ديگري نيز اشاره خواهد شد.
تصور و تخيل عليرغم كمرنگ بودن وضعيت توصيفي در آثار و همچنين كاهش فضاي استعاري و استعاره در آنها ، مولفه هايي چشمگير در مجموعه بحساب مي آيند و تخيل شاعردر آثار اين مجموعه با نزديكي به واقعيت از وضعيت انتزاعي خارج شده و همچنان در خدمت دغدغه ي ملموس و مشترك انساني مولف قرار گرفته است.
اين تخيل و تصور گاهي به ايجاد و خلق تصاوير با عمق معنايي منجر شده كه به پررنگ تر شدن مولفه ي انديشه در مجموعه دامن زده وبه موفقيت مجموعه كمك شاياني نموده اند.
(.../ من فكر مي كنم خدا / آدم را / براي غنچه كردن لب ها آفريده است / و بادها را براي بالا زدن دامن ها /...) (از شعر عاشقانه ص 44)
(مهرباني/ لبخند فاتحانه ي مردي مغرور نيست /كه با دسته كليدش / در كوچه پس كوچه هاي يك پايتخت متروكه قدم مي زند/ مهرباني / تسليم جنگجوي پشيمان است/ تمرد سقف است از فرو ريختن/ استيصال قفل هاست /...) (از شعر مهرباني ص 55)
(.../ من ماهيگير فقيري بودم/كه يكشب اقيانوس را به تختخوابم آوردم/وصبح روز بعد صيادان / درشت ترين مرواريد جهان را / از ميان ران هايم دزديدند/....) (از شعر فراخوان ص39)
(درخت نيستم / روزگاري اسب بوده ام / با يال هاي سرخ پريشان / كه ريختن خون را بر دامن خواهرانم / و حس لگدمال شدن را/در شيهه برادرانم گريسته ام/....)(از شعر شهادت ص20)
و موارد موفق و بسيارِ ديگري از اين دست مي توان مثال زد كه همچنان برخوردار از آميختگي تصور، تخيل ، انديشه و طنز مي باشند.
گرايشات موضوعي مولف بر اثر لمس همان دغدغه هاي مشتركي است كه در تجربه هاي خودش بوقوع رسيده اند و او با بهره گيري از پرداخت مناسب آنها را در بيان شاعرانه با حفظ اشاره به چالش ها به تصوير كشيده است ، حتي در وجه رمانتيك آثار به شيوه ي تمجيدي يا توصيفي روي نياورده اند و همچنان نگاه نافذ و نقادانه ي شاعر به تناقضات و بغرنجي ها در چنين فضايي مي پردازد.
پايان بندي غالب آثار مجموعه بسيار زيبا مي باشند و مخاطب را به محدوده نتيجه دچار نمي كنند بلكه نسبت به محور انديشه در هر اثر همچنان او را در تعليق معنايي و ادامه ي تاويل آزاد مي گذارند.
مانا آقايي در بهره گيري و بهره وري از آنچه پيرامونش بر اثر تغيير موقعيت هاي زيستگاهي و نيز تجربه هاي دروني بر اثر واقعيت هاي بيروني به او آموخته بسيار موفق عمل مي كند و نمونه هاي موجود درمجموعه ي مورد بحث مويد اين ادعاست .
اگرچه هيچ مجموعه اي را نمي توان خالي و بدور از آسيب پذيري هاي قابل ذكر دانست اما در اين مجموعه تنها مي توان به چند پيشنهاد كوتاه اكتفا كرد چرا كه احساس مي شود شاعر اين مجموعه خود وقوف نسبي به آسيب هاي مقطعي كه در مجموعه گاهي بچشم مي خورند ، دارد .
پيشنهاد هايي از قبيل عدم بكارگيري عناصر آركائيك و گزاره هاي فخيم و وزين كه بندرت اتفاق افتاده اند اما به آنها اشاره مي شود بعنوان مثال مي توان به شعر دايره ص 66 اشاره كرد كه در قياس زباني با ساير آثار از وضعيت زباني و حتي مضموني و پرداختي ديگري بهره مي برد.
(.../ بر من فرود آئيد اي جنون هاي عمود / اي خط هايي كه شكستن فرجام شماست/..)
و يا براي نمونه ي ديگري كه مي توان اشاره كرد شعر تولد ص23 را در نظر مي گيريم كه باز هم در قياس زبان و پرداخت وجه متفاوتي با آثار ديگر پيدا كرده است.
(در اين عقيم ترين شب/ كه باد / همچون جنيني در اعماق تاريكي تاب مي خورد/...)
گاهي نيز وجود اشاره هاي مستقيم به واژه ها يا عناصري كه بار نمادين ، ايدئولوژيك يا تعصبي را در خود دارند منجر به كاهش ظرفيت تاويل و احساس عصبيت در متن شده كه البته تنها چند مورد انگشت شمار از آنهادر مجموعه وجود دارد.
بايد اشاره كرد كه چند مورد ذكر شده كه تنها موارد موجود در مجموعه نيز مي باشند ، بيشتر بدليل وجود جنس متفاوت واژگاني بچشم مي خورند اما شاعر همچنان از وجه انديشه مداري خود بهره ي شاعرانه مي برد.
موارد قابل توجه ديگري نيز علاوه بر موارد ي كه در به توفيق رساندن اين مجموعه به آنها اشاره شد وجود دارد ( مانند وجود پيشنهادهاي قابل توجه به شعر و بطور خاص شعر زنان ، وجود آشنايي زدايي از برخي موضوعات و مفاهيم ، تلنگر و فروپاشي برخي نگرش هاي تعصبي و توهمات آرماني و...)كه باتوجه به حوصله ي متن از ذكر آنها خودداري شده است .
انتظار مي رود كه پس از اين نيزدر ادامه تجربه ي پيشروي مانا آقايي شاهد سرودن آثاري با قوت همين مجموعه و نيز افزوده شدن پيشنهاد هاي تازه ي وي در قالب شعرهايش به جامعه ي ادبي باشيم.
_____________
Water Music: ”Suite #2 In D, HWV 349 - Alla Hornpipe” by George Frideric Handel [1717] performed by John Eliot Gardiner and the English Baroque Soloists [1993]
__
No comments:
Post a Comment