Sunday, August 1, 2010

Pirayeh Yaghmaii

_____________


1573 Paolo Caliari, called Veronese (1528–1588), executes a Last Supper for the refectory of SS. Giovanni e Paolo, Venice. In it he includes animals, clowns, and a host of other lively characters in colorful contemporary dress. For this he is summoned before the Inquisition and charged with heresy, but is excused and made only to retitle the work after a less sacred biblical event, the Feast in the House of Levi.
__

در تابلوی مسيح در خانه‌ی لاوی اثر ورونز (veroneze)، مسيح در ميان بزرگانی با جامه‌های فاخر ديده می‌شود که منظره ای از عظمتی مجلل آفريده‌اند و ميهماندار بزرگ به ميهمانان خوش آمد می‌گو يد. سرسرای بزرگ و جادار نه فقط از اشراف خوش لباس بلکه از ملازمان ، دلقکان، سگ‌ها و کوتوله‌ها‌ی ايشان نيز لبريز شده است. سازمان مقدس تفتيش افکار، « ورونز» را به دليل کشيدن چنان مخلوقاتی در کنار حضرت مسيح به کفر متهم کرد و از او خواست که در برخی از نقش‌ها به هزينه‌ی خودش تغييراتی بدهد.

پیرایه یغمایی



گزارش جلسه‌ی تفتيش عقايد
ونيز ، ١٨ جولای ١٥٧٣

امروز، شنبه، هجدهم جولای ١٥٧٣ «پايولو کالياری ورونز» (Paolo Cagliari Veroneze) که توسط دفتر مقدس احضار شده بود، در دادگاه مقدس حضور يافت. اسم و شهرت خود را آنگونه که در بالا آمد، اعلام نمود و هنگامی که در مورد احضار او پرسيدند، پاسخ داد: «من نقاش و مجسمه سازم.»

س: آيا می‌دانيد به چه دليلی به اينجا احضار شده ايد؟
ج - خير آقايان !
س – آيا می‌توانيد حدس بزنيد؟
ج – البته که می‌توانم !
س – به چه دليل؟
ج – فکر می‌کنم همانطور که عالیجنابان به من گفته‌اند، يا به وسيله‌ی
«جيوانی پايلو = Giovanni Paolo » - کسی که من نمی‌شناسم - تقريبا ً به من گفته شده و او کسی است که در دادگاه تفتيش عقايد حضور داشته و شما عاليجنابان برجسته به وی گفته ايد که به من بگويد که بايد به جای سگ در تابلو «مريم مجدليه» را می‌کشيدم و من به او پاسخ دادم که به خاطر شرافت خودم و نيز شرافت نقاشی، خودم از صميم قلب مايل بودم که اين کار را بکنم اما احساس کردم که چنين تصويری از «مجدليه» در اين حالت - به دلايل بسيار - ظاهر خوبی نخواهد داشت که اگر به من اجازه داده شود ، آنها را اظهار خواهم کرد.
س – تابلويی که درباره‌اش گفتگو می‌کنيد
، چيست؟
ج – تابلوی شام آخر با الهام از مسيح و حواريون
، در خانه‌ی «سيمون = Simon »
س – اين تابلو کجاست؟
ج – در سالن ناهار خوری صومعه‌ی
«اس اس جيوانی اِ پايولو.»
س – اين نقاشی روی ديوار است
، يا چوب، يا بوم؟
ج – روی بوم.
س – بلندای آن چقدر است؟
ج - در حدود ١٧ فوت.
س – و پهنای آن؟
ج – در حدود ٣٩ فوت.
س – آيا شما خدمتکاران شام آخر را هم کشيده ايد؟
ج – بله آقا !
س – تو ضيح دهيد که چند نفرند و هر يک به چه کاری مشغول اند؟
ج – صاحبخانه
، «سيمون» که آن طرف تر زير شکلش يک علامت گذاشته‌ام، فکر می‌کنم برای خوشايند خودش آمده تا ببيند سر ِ ميز اوضاع و احوال چگونه است. آنجا تصاوير زيادی است که من بخاطر نمی‌آورم برای اينکه زمان زيادی از تمام شدن آن تابلو می‌گذرد.
س – آيا شما باز هم
«شام آخر» کشيده ايد؟
ج – بله آقايان !
س – چند تا؟ و آنها در کجا هستند؟
ج – يکی در
«ورونا» برای رهبان عاليجناب در «سنت لازاروس » (اشتباه است، منظور نازارو است) و يکی در سالن ناهار خوری پدران عاليجناب در سالن «جورجيو »، اينجا در ونيز و يکی در «پادوا » برای پدران مجدليه وچيز ديگری به يادم نمی‌آيد.
س – در اين شام آخری که شما در
«اس اس. جيووانی اِ پايولو» کشيده ايد، منظورتان از کشيدن مردی که از بينی‌اش خون می‌ريزد، چيست؟
ج – من فقط او را به عنوان يک خدمتکار کشيده‌ام که بخاطر يک بدبياری خون دماغ می‌شود.
س – خوب... منظورتان از کشيدن آن مرد مسلحی که به روش آلمانی‌ها لباس پوشيده و نيزه ای هم در دست دارد چيست؟
ج – در مورد او بايد بيشتر صحبت کنم .
س – بگوييد !
ج – ما نقاشان هم به خودمان آزادی‌هايی می‌دهيم مثل آزادی‌هايی که شاعران و ديوانگان به خودشان می‌دهند. برای همين است که من دو نيزه باز در پای پله‌ها کشيده‌ام که يکی در حال نوشيدن و ديگری در حال خوردن است و با اين حال هر دو آماده‌ی خدمت‌اند
، زيرا - همچنان که به من گفته بودند - به فکرم رسيد برای صاحب خانه ای ثروتمند و اشراف زاده داشتن چنين خدمتکارانی برازنده است.
س – و آن يارويی که مثل دلقک‌ها لباس پوشيده و يک طوطی روی مشتش دارد... ، او به چه منظور است؟
ج – برای تزيين
، طبق رسم نقاشی.
س – چه کسانی دور ميز مسيح هستند؟
ج – دوازده حواری.
س – سن پيتر چه می‌کند
، همان که اولين نفر است؟
ج – او مشغول قسمت کردن بره و رد کردن آن به کسانی است که آن طرفش نشسته‌اند.
س – و آن مرد ديگر چه؟ آن که کنار اوست؟
ج – او يک بشقاب آماده نگهداشته برای آنچه که سنت پيتر به او می‌دهد.
س – خوب... بگوييد آنکه بعد از اوست ، چه می‌کند؟
ج – او دارد دندان‌هايش را با يک چنگال تميز می‌کند.
س – آيا واقعا ً فکر می‌کنيد در
« شام آخر » چه کسانی حضور داشته اند؟
ج – فکر می‌کنم مسيح و حواريونش. اما روش کار من اين است که اگر فضايی خالی در تصويرم باقی بماند
، ن را به ابتکار خود م با تصاوير ديگر پر کنم.
س – آيا شما از کسی دستور گرفته بوديد که در اين تابلو آلمانی‌ها
، دلقک‌ها و ديگرانی از اين دست را نقاشی کنيد؟
ج – خير آقايان
! اما من دستور گرفتم تابلو را آنگونه که خودم می‌خواهم تزيين کنم، چون ديدم تابلوی بزرگی است و می‌تواند تصاوير زيادی را در خود جا دهد.
س – آيا شما نقاشان بايد تابلو
ی تان را با تصاوير شخصيت‌های اصلی که به موضوع ربط دارند، پر کنيد و يا اينکه بی هيچ منع و قضاوتی تخيّلات و اميال دلبخواه خودتان را دنبال می‌کنيد؟
ج – من با توجه به دريافت خودم از موضوع و با توجه به ملاحظات نقاشی می‌کنم.
س – آيا به نظر شما برازنده است که در تابلوی
« شام آخر» خداوند ما، دلقک‌ها، مست‌ها ، آلمانی‌ها ، کوتوله‌ها و اينگونه تصاوير قبيح مطرح شوند؟
ج – خير آقايان !
س - آيا شما نمی‌دانيدکه در آلمان و ساير جاهايی که به کفر آلوده شده
، رسم شده که با نقاشی‌های متعددی که پر از زشتی‌ها و چيز‌های ديگری از اين دست، به دشنام و تمسخر کليسای مقدس کاتوليک بپردازند و افکار و عقايد ناشايست و زشت را به ابلهان و احمقان آموزش دهند؟
ج – آقا
، اين براستی شيطانی است ولی فکر می‌کنم آنچه را که گفتم بايد تکرار کنم که من هم ناگزيرم از آنچه که نقاشان بزرگتر از من انجام داده‌اند، پيروی کنم.
س – آنهايی که پيش از تو بوده‌اند
، چه کرده اند؟ حتما ً يک چنين چيزهايی کشيده‌اند!
ج – در کليسای پاپ در رم
«ميکل آنژ»، خداوند ما عيسی مسيح، مادرش را، سنت جان را، سنت پيتر را، بارگاه آسمانی را، همه را عريان کشيده. حتا مريم باکره را... در حالتی که احترام زيادی هم برايشان قايل نيست.
س – آيا شما نمی‌دانيد که در نقاشی آخرين داوری (= روز قيامت) نبايد لباسی به تصاوير پوشانيد؟ در آن تصاوير بجز آنکه از روح برمی خيزد
، چيزی نمی‌توان يافت. در آنجا نه دلقکی است، نه سگی، نه سلاحی و نه چنين مسخره بازی‌هايی. آيا فکر می‌کنيد که اين مثال شما يا مثال‌هايی ديگر نظير اين ، کار شما را تو جيه می‌کند؟ و هنوز هم ادعا داريد تابلويتان شايسته و مناسب است؟
ج – عاليجناب
! من نمی‌خواهم از کارم دفاع کنم. قصد من اين بود که تابلوی خوبی بکشم و روی آن خيلی نيانديشيدم، زيرا می‌دانستم که کار اشتباهی انجام نمی‌دهم. بويژه که تصاوير دلقک‌ها کاملا ً بيرون از محوطه ای است که خداوند ما در آنجاست.

بعد از اين سخنان
، به رای داوران حکم شد که از تاريخ صدور اين توبيخ تا سه ماه ورونزه تابلوی خود را اصلاح کند و برطبق داوری و تصميم دادگاه مقدس همه‌ی هزينه‌ها را نيز خود بپردازد.


***


پايولو کالياری ورونز نقاش ونيزی (١٥٢٨ – ١٥٨٨) در طراحی شخصيت‌های غير اشرافی در تابلو‌های بزرگش افراط می‌کرد که اين نشانگر تغيير روحيه در آن زمان بود و بازتاب آن در ونيز هم احساس می‌شد. هر چند که اين جمهوری با تکيه بر اين شعار که
« آنها اول ونيزی‌اند و بعد مسيحی» به اين سبک افتخار می‌کرد.
در مورد تابلوی مورد نظر دادگاه تفتيش عقايد ونيز نه تنها سه قاضی از روحانيون
، بلکه سه قاضی ديگر از از طبقه‌ی اشراف را نيز برگزيد. در اين ماجرا که به نظر نمی‌رسد حکم دادگاه پی آمدهايی چندان جدی داشته باشد، ورونز تنها عنوان تابلو را تغيير داد و از آن پس اين تابلو که هم اکنون در گالری آکادميا (academia) در ونيز وجود دارد به نام مسيح در خانه‌ی لاوی شناخته شد.

پانويس:


اين متن از کتاب نامه‌های هنرمندان صفحه‌ی ١١٨-١١٣ برگردان شده است.


Letters of the great artists , Richard Friedenthal





__


Françoise Hardy - Même sous la pluie.


_______________

No comments: