Friday, October 1, 2010

Sahand Aghaei

________________


Wolfgang Schröder
_______________

سهند آقایی


به ترتیب: از/ با/ تا/ به «نازلی اختری»
در اصفهان/ تهران/ کیش/ کانادا


І

دستت نشانِ خداحافظ تکانده و پاهای من نمی‌رود انگار
بچرخانم آسمان را به دورِ زمینی که انگشتِ اشاره ستون کرده زیرِ سرش برای من
از اردیبهشت تا مرداد
و اصفهان
با همان کلیشه‌ها پل‌ها
سی‌در به چشم‌هام سیاه بپاشد بگوید: بگو خدا/ یا خداحافظ
و من خداخدا حافظ
و من خدا حا فظ
و من خدا حا


ІІ

ایستگاهِ بعد: هفت‌ِتیر
و هفت هم همیشه
شکلِ افتادنِ مرواریدِ درشتی‌ست از یک در نگاهِ تر بر آب
که بشکافدش به تابِ شکافه‌های دلی که هِی به ما بگوید: نمیرید! نمیرید!ه
در این عشق: زنگ بزنید لطفن!
ه
همیشه مروارید‌های درشت
به خوابِ دریاچه‌های کوچک تجاوز نمی‌کنند
مردِ شرّ می‌خواهد و غوّاصِ نر


ІІІ

خلاصه/ باد/ به شش جهت از بادبان افتاد
لنگر به نگاهت انداخته بودم از بلورِ بندر به بندِ بادبانیِ هر کجا که باد آید
به هر کجا که باد آید
به هر طرف که لَه‌لَه‌ات ماهی!
ه
به عطرِ دورِ گردنت از من شبانه می‌خواهی؟!ه

نه این صدا که برای تواَم شکارِ بلوط
به تَق‌تَقِ تَرَک تَرَکَت از دلم چه می‌خواهی؟
ه

بیا که دورِ بادِ تو از من هوا گرفته غروب
بیا که شُر‌شُرِ شعر از کناره‌های جنوب
تو شَروه‌ای که هوایت کنارِ بند و خلیج
تو بالِ سایه‌سواری! شکارِ ما شده‌ای!
ه
تو هم هوا شده‌ای!
ه
بیا که من چه کنم؟ه
بیا که پنجه به آبم/ شکارِ ماهِ تواَم!ه
بیا هلالِ تواَم هم
بیا که با تو حَرَم هم به پَرپَرم نرسد
بیا که پر نرسد


ІІІІ


از وقتی کلاه ندارم برایت دست تکان دهم: آنقدر گذشته که: کج می بینم تو را
فنجان به لبت که می رسد: حرف می رود به پَرت
اصلن ندارد این حرف‌زدن‌های ما

روزِ اوّل که پیچک شدیم به هم: انگور از پنجره بالا گرفت و رفت
پیچید دورِ نرده / پیچید توی کوچه
می زند خارج این:
ه
سُسُسُل فا
نِ قلبم‌های ما

مثلِ زلفت پشتِ شیشه شد دلم / با دست که کنارش زدی: شکست
برگرد!
ه
فردا دوباره توی کتاب است حرفِ ما




٦/ مرداد / ١٣٨٨


__



Meanwhile, inside…

Peter Sculthorpe: Requiem for cello - IV, Lacrimosa

David Pereira, cello


_______________

1 comment:

azadeh davachi said...

دریک جمله می توانم بگویم که این شعرها فوق العاده بودند تصویر سازی ها به علاوه زبان و ساختار محکم و منسجم