Rajab Bazrafshan
_____________
‘Dommage a Corbu, grand confort, sans confort’ by Stefan Zwicky
_______________
رجب بذرافشان
انديشه ی مولف در متن زمان
ما انديشه و افكار بزرگان شعر و ادب فارسي همچون خيام، فردوسي، نظامی، مولانا، سعدي، حافظ... كه بازتاب دهنده ي هنر و اندیشه ی يك دوره ي معين تاريخي است را امروز، با انديشه و افكار فراتاريخي مي خوانيم. و ایضا؛ با داشته ها و شناسه های روز و اکنونی مي سنجيم. در واقع با گذشت بيش از 7 قرن، هنوز آثار و آراي بزرگان شعر فارسي را بدون در نظر گرفتن نسبت هاي تاریخی - زماني با يافته هاي نو و کارکرد مولفه ای روز مقايسه و تحليل و قرائت مي كنيم! لحاظ نکردن تغيير و تحول متون گذشته در ذهنيت امروز، باعث شده سمت و سوي نقد و تحليل ها در جهت هاي معلوم و معين اتخاذ تصميم کند! مثلا؛ حافظ معناي محدود را با تكنيك و تمهيدات زباني گسترش مي دهد. و مولانا با نقض وجوه تكنيكي بي نهايت معنا را كاهش. با توجه به فاصله ی زمانی که با سعدی، حافظ، مولانا... و اساسا دوران کلاسیک داریم، تنها کلام و زبان در شعر آن دوره برای خواننده ی امروزی (البته خواننده ی جوان امروز) کمی غریب و غامض است. وگرنه درک معانی و تشخیص صناعات ادبی و کارکردهای هنری در شعر سنتی چندان پیچیده و دشوار نیست.با اين كه مي دانيم در اين چند قرن، تفاوت و تغييرات قابل ملاحظه و بنياديني در شعر و مقوله هاي ادبي، و همچنين فاصله و تفاوت و دگرگوني بسیار در ساختار اجتماعي، اقتصادي، سياسي و فرهنگي... و اساسا نظام انديشگي شاعران و زيبايي شناسي دوران به وجود آمده، كه حتا نگاه و نگرش شاعران به جهان كاملا تغییر کرده و در تعارض با گذشته است. با اينهمه، كاستي و كم داشت گذشته را بر اساس مولفه هاي روز قرائت و تاويل، و ظرفيت و داده هاي آن را با نگاهي مدرن و زبان مدار مورد تحلیل و بازنگري قرار مي دهيم!ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
خب! در اينجا اين سوال پيش مي آيد. آيا ما خواننده ي حوادث و وقايع گذشته ايم؟ يا نقص و تناقضات این دوران را در تطبيق و تطابق با حال و گذشته جستجو و مشروع مي سازيم؟ خواننده هنگام خوانش متون گذشته مي داند با متن هايي سر و كار دارد كه كاملا مولف محور، مفهوم گرا و كل نگر است. متوني كه هيچ تمايل و سببي در تحريم، كتمان یا پوشاندن وجوه ی نامبرده كه بيانگر بی زمانی در نظام سنتي تاويل پذير است، را ندارد. زیرا متون كلاسيك به قصد ارتباطي و مخاطب انديشي است كه مهم و دارای اولويت اند. اگرچه مولف مدار باشد! اما هنوز به دليل تخیل و اندیشه، تکنیک و آرایه ها و جنبه هاي خلاقانه و جاذبه هاي هنري - فرهنگی حتا با گذشت چند قرن (برخی از متون سنتی) با اشتیاق خوانده و قرائت مي شوند! يعني مولف محوري، معناگرايي، كل نگري، بی زمانی،... حتا نگاه سمبلیک و نمادین و آرمانخواهانه ملاک و منع حقيقي و قانونی و مشروع براي رد و تایید خواننده ی امروزی نيست! و ایضا؛ خواننده ي جدی شعر امروز، و بل که شاعران و منتقدان که به مسائل فني و امور تخصصي و تکنیکی شعر بسیار اهمیت می دهند، ذهنیتی شبیه به عامه ی مردم دارند. خواننده فرضي بر واقعيت هاي متن است كه حضوري فعال و كنشگر دارد. اين فرض مي تواند در متن دخالت كند و اثر را بسازد. و هم مي تواند ميزان تغيير و تاثير را معين و پيش نهاد بدهد! پيش نهاد خواننده به شعر واقعيتي است كه در زمان اتفاق مي افتد، و بنابر ضرورت هاي زماني امكان مي يابد. نه اين كه خواننده و خوانش اكنوني، اثرات آني و لحظه اي داشته باشد، بل كه همان گونه كه اثر از مولف حقيقي فاصله مي گبرد تا امکان قرائتی برای خواننده ی فرضی را فراهم کند، همان گونه اثر از خواننده ي حقيقي فاصله مي گيرد تا زمان آفریده شدنش درک شود. اين فرضيه صحيح نيست كه بگوييم؛ اثر از مولف بريده تا در خواننده تمام و خلاصه شود! زيرا كه اثر از يك سو، به زبان. و از سويي ديگر، به زمان و داوري زمان متصل است!ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
هر متني به وسیله / به واسطه ي زبان آفريده مي شود و در فرايند خوانش لایه ها، زواياي آشكار و پنهان آن ارزيابي و تاويل خواهد شد.هرگز شعري كه خواننده محور باشد آفريده نشده است! اگر چنين باشد پس تمهيدات و الزامات انديشيده و از پيش فراهم آمده اي وجود داشت، كه خواننده وار جهت هاي فكري - فرمي اثر در بستر القائات معنایی - تصویری مجاب کننده ای تنظیم و آفريده شده است! اما زبان مداري (و يا زبان محوری - کلام محوری) شعر مانع مولف محور بودن شعر نيست! كه حس غريبگي و ناديده انگاري به شعر، پيش از آفرينش دست بدهد! هرگز شعري كه مولف محور نباشد آفريده نشده است! اگر چنين باشد ترديد و بيگانگي عصر باعث بروز فضايي سياه و نامتعادل و غيرعادي خواهد شد كه در متن و متنيت اثر، تنها يك بُعد و جنبه ای از شعر قابل قرائت و تاويل است. منتها اين مولف محور بودن تا زماني است كه شعر از مولف بريده و در زمان متكثر گردد.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
مولفه هايي كه با پس زدن و ناديده گرفتن مولف، خواننده را محور و اساس متن معرفي مي كنند. در واقع به ديدگاه هاي افراطي و غيرواقعي بها مي دهند! زيرا در اين صورت خواننده پيوسته در زمان يا در بي زماني قرار دارد، و مولف داراي زمان!ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
آيا شعر فرازمان، بي زمان و يا همه زمانه است؟
مولف عصاره ي تجربيات عصر خود (زمان انديشيده شده) كه نتيجه ي زيست و انعکاس واقعيت هاي پيراموني است را بيان مي كند. و خواننده آنسوي زمان و تجربيات مولف و زمان انديشيده با اثر برخورد خواهد كرد! نه با مولف، و یا زيست - جهان مولف!ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه هدر غياب مولف، فرضي تاريخي / زمانی بر متن حكم مي راند كه با دانش و فرهنگ زمان پيوند و آميختگي دارد. نه با متن و شالوده ي ذهني مولف.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
خواننده ي فراتاريخي در غياب مولف، تنها فرضي بر واقعيت هاي زمان متن است، نه واقعيتي بر واقعيت هاي زمان متني. نوعي واسطه گري و ارتباط يك سويه با متن حاضر كه متن محور بودن اثر مولفه ي مدرني است كه اساسا منافات با زبان و زمان ندارد، اما پيوستگي خود را در متنيت / زبانیت خود دنبال مي كند.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
مرگ مولف ديگر يك تئوري تكراري و دستمالي شده است كه به انحاي مختلف مورد استفاده قرار گرفت، و شايد اين مقوله را به داوري زمان بسپاريم، نتيجه معكوس خواهد شد!ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
حالا اگر سلطه و اقتدار مولف كه مانع نسبي نگري و آزادانديشي است و استبداد روايت را موجب مي شود جايگزين توقعات و تلقیات ناسازگار كنيم با روحيات عصر ما سازگارتر است.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
بنظرم هيچ متن بدون مولفي وجود ندارد كه بخواهيم مولف را خارج از معادلات متني فرض كنيم! بل كه دانش خواننده بيرون از متن است. داده ها و دريافت هاي متني براي خوانش در لحظه اتفاق نمي افتد! و به اصلاح متن نمي انجامد! مگر اين كه در ساحت زبان و گستره ي زمان چنين حادثه ای رخ بدهد. زيرا عمدتا حضور خواننده در غياب مولف صورت مي پذيرد! و ارتباط خطي ميان خواننده و مولف بندرت اتفاق افتاده است كه امكان مشاركت دوجانبه باعث رفع ابهام و اصلاح پيچيدگي هاي متن گردد.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
چرا هر اتفاق در بستر شعر و ادبيات را به گذشته وصل می كنيم؟ ارجاع به گذشته، پیشنه ی ادبی - تاریخی از موارد سوال برانگیز است که امروزیت را در ابعاد حادثه و رخدادهای تاریخی به چالش می کشد! نوعی قیومیت اکنون در رفتار کهن یا متن های پیشاظهور که از الگوی پیشین پیروی و تبعیت می کنند! اثر یا نوشتار 3 دوره ی متمایز را پشت سر گذاشته است.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
ه1- مولف محور، دوره ای که مولف خداوندگار اثر بود و حکم قطعی صادر می کرد.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
ه2- متن محور، دوره ای که متن محور تمام اتفاقات درون / برون متنی بود. این نگرش از فرمالیست های روس آغاز، و به تدریج مکاتب ادبی دیگر را در بر گرفت. از این منظر همه چیز متن است و لاغیر.
ه3- خواننده محور، دوره ای که خواننده کیفیت و میزان اثریت و لذت بخشی متن را تعیین می کرد.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
صرفنظر از نگاه لاكان، بارت، فوكو،... كه ((نوشتار را آفريده فرد نمي داند، بل كه به تجلي كلي نوشتار اهميت مي دهد.)) اما در نتيجه ي فعليت يافتگي ((زمان)) بُعد چهارمی در بستر متن گشوده، قابل استناد و تحلیل است که با توجه به ارجاعات اكنوني پتانسیل جدیدی را مطرح و معرفی می کند.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
در فضاي عمومي شعر امروز، فرد (فرديت) در اولويت بندي توليد و تعيين كنندگي ايفاي نقش مي كند. نه در ابعاد زماني تاريخ مدار. در حالي كه در دهه هاي پيشين اين اتفاق نظر (حداقل به تعداد انگشتان دست) وجود داشت كه عامل اصلي گسترش و اثربخشي متن، همين تاييد تجربه گرايي و روح جمعي است.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
اما آيا امروزي بودن متن در گِرو فرديت مولف است، و يا تمام حوزه هاي فکری - فرهنگي و اجتماعي را در بر مي گيرد؟ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
گروه ي نفي كننده در حقیقت همان نظرگاه گروه دوم ((فرد)) را تاييد و منعکس مي كنند، ولي زوایه ی دید و نحوه ي بيان تغيير كرده است. و بل که با عبور از شکاف زمانی / تاریخی می شود بخش های تازه و متنوعی را مورد مطالعه قرار داد. با این توضیح که؛ تئوري هاي روز اساسا مولف محور نيستند، بل كه به متن و خواننده نظر دارند. با اينهمه، متن داراي زمان مولف است، و خواننده پس از فرايند شكل گيري اثر با متن روبروست.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
__________
(instrumental, klezmer)
___________
No comments:
Post a Comment