Robab Moheb
_______________
the Park- Gustav Klimt
___________________________
رباب محب
باد در سکوتِ دست های ما می وزد
I
لکه هایِ از دیروز
پیشانیِ قاب هایم را سیاه می کند
می دانم
امروزم را در سکوتِ دست هایت تضمین نمی کنی.ه
از آن همه که رفت،ه
فقط تو مانده ای نیش عقربی به اندازه یِ دلم
و دفتری که دیگر پادزهر نمی شود نبود
برگ هایش روی عقربه هایِ فصل هایم ...ه
از آن که رفت،ه
خطّ هایِ نیمه مانده است
و دستی که دیگر به شاخه ام نمی رسد.ه
II
سفید مثلِ این شهر
روسفید تر از این جنگل از فرطِ درخت و خیالِ درخت
بویِ پرتاب هایِ تا مِه رفته می دهم ...ه
و این عروسِ خاک
و این به حجله تا کمر در خون
و این به حجله تا کمر در باد
و این که منم؛ه
شلیک هایِ سرگردان
در دهانی که دیگر تازه ترم نمی کند.ه
III
سنگینیِ شانه هایم
یال هایِ تو را پهن می کند
بر برگِ خشکی که حریرِ چشم هایم پوشید.ه
از بنفشِ بندهایت زنجیره هایِ پاره می ماند
به وقتِ وزیدن هایِ بی غلغله
و قفلِ حرف.ه
چهارشنبه از من گذشت
تو از من نمی گذری
با لکه هایِ نورهایت
و این نقاب هایِ سفید...ه
IIII
شوقِ گمشده
لبه یِ تیز اندوه بود
بر یال هایِ پهنِ تنهایی پیدا شد.ه
می بینم
خیره بر ساعتِ شنی
میان من و سیبِ ماه ایستاده ای
و باد در سکوتِ دست های ما می وزد.ه
شهلا جاهد اعدام شد؛ زنی که نزدیک به ۹ سال پیش، به اتهام قتل همسر ناصر محمدخانی، فوتبالیست مشهور ایرانی، به مجازات مرگ محکوم شده بود و در این سالها در زندان بهسر میبرد. او بامداد چهارشنبه، دهم آذرماه (اول دسامبر) در حضور خانوادهی مقتول، لاله سحرخیزان و نیز خود ناصر محمدخانی در زندان اوین اعدام شد.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
_______________
____
No comments:
Post a Comment