Youssef Sadigh
__________________
یوسف صدیق (گیلراد)ه
____________________
رویاهایت را کوک کن!ه
هماره بازمیآید کولی بهار.ه
هماره بازمیآید
و پولکهای رنگینش را
در خواب خاک میافشاند.ه
هماره بازمیآید
با واژههای معطر
با رنگهای سخنگو
و برفی را که در ته فکرت مانده،ه
آب میکند.ه
* * *
رسوب نمک را
از پلکهایت که بشویی؛ه
خوشنویسی خورشید
بر شیشههای پنجره آغاز میشود
و پرواز درناها
از سمت آسمان مه آلود البرز.ه
نگو! نگو!ه
که بنفشه پلک نخواهد زد؛ه
که هیچ سطری را
از واژههای پژمرده گریزی نیست.ه
پس این خطابههای کوچک سبز
بر شاخههای درختان
از چه میگویند؟ه
پس اینهمه متن عاشقانهی پرشور
و قطرههای نور، چکیده از قلم دوست
از چه میگویند؟ه
نگو که حنجرهام همیشه تاریک است
و رنگهای سخنگو
به تلخیهایم منگنه شدهاند.ه
* * *
چنگ باستانی نوروز را برگیر و
کنار سفرهی هفتسین،
از "یاد یار مهربان" سرشار
رویاهایت را کوک کن!ه
هماره بازمیآید
و پولکهای رنگینش را
در خواب خاک میافشاند.ه
هماره بازمیآید
با واژههای معطر
با رنگهای سخنگو
و برفی را که در ته فکرت مانده،ه
آب میکند.ه
* * *
رسوب نمک را
از پلکهایت که بشویی؛ه
خوشنویسی خورشید
بر شیشههای پنجره آغاز میشود
و پرواز درناها
از سمت آسمان مه آلود البرز.ه
نگو! نگو!ه
که بنفشه پلک نخواهد زد؛ه
که هیچ سطری را
از واژههای پژمرده گریزی نیست.ه
پس این خطابههای کوچک سبز
بر شاخههای درختان
از چه میگویند؟ه
پس اینهمه متن عاشقانهی پرشور
و قطرههای نور، چکیده از قلم دوست
از چه میگویند؟ه
نگو که حنجرهام همیشه تاریک است
و رنگهای سخنگو
به تلخیهایم منگنه شدهاند.ه
* * *
چنگ باستانی نوروز را برگیر و
کنار سفرهی هفتسین،
از "یاد یار مهربان" سرشار
رویاهایت را کوک کن!ه
در آستانهی نوروز ۱۳۹۰
__________________
No comments:
Post a Comment