Leila Sadeghi
__________________
لیلا صادقی
___________________
يكبار پ: يكی پشت ديگری
هرکس با ديدن اين عكس، يک داستان برای خودش میسازد. يکي سياهیها را ساقههای گياهي ميبيند و ديگری لشکر شکست خورده ناپلئون و کسی ديگر، آدمهايی که شبانه روز جان می کنند و يک نفر هم ميگويد:ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
ه ه ه ه سوار ماشينش می شود و از پارکينگ می رود بيرون. کمي ديرش شده. پايش را ميگذارد روي گاز و از کوچه پس کوچهها ميزند به خيابان اصلي. ماشين جلويي بدون راهنما ميپيچد به راست و او سعي ميکند کنترل ماشينش را از دست ندهد که ماشين پشتي ميمالد به سپرش. بعد ناگهان گاز ميدهد و همه جا دود. وسط خيابان پياده ميشود تا ببيند چطور شده که چند ماشين با بوق و فحش از کنارش قيژ. سوار ميشود و سعي ميکند آرامشش را از دست ندهد. پايش را ميگذارد روي گاز که ميبيند ماشين جلويي يکدفعه وسط خيابان ميايستد و به ماشين بغلي بد و بيراه ميگويد. او هم با غيظ دسته فرمان را ميچرخاند و ميپيچد کنارش که يک قلمبه بارش کند، همان لحظه يک ماشين از فرعي ميزند به سينهاش. ميخواهد در ماشين را باز کند که ميبيند قر شده. از آن يکي در پياده ميشود و ميگويد: گندشو در اوردن.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
راننده کاميون دو انگشتش را روي پيشاني او فشار داده و به عقب هلش ميدهد. طوري گيج ميخورد که سکندري رفته و سرش ميخورد به کاپوت و نقش زمين. چند نفر از ماشين بغلي پياده شده و با سرنشين کاميون وارد مذاکره شده که جلسه به فحاشي ختم ميشود. يکي کله ميزند توي سينه آن يکي و آن يکي چاقو ميکشد و کسي ميرود از توي ماشينش زنجيري بياورد. ماشينهاي پشتي همينطور بوق بوق و دود از لوله اگزوز فرت و فرت بيرون ميپاشد. ماشينهاي پشتي ماشينهاي پشتي، منتظرند که مامور راهنمايي بيايد و قضيه را حل و فصل کند.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
ه ه ه ه ماشينهاي پشتي ماشينهاي پشتي پشتي روزنامه ميخوانند و از راديو ميشنوند که در بزرگراه شرق به غرب مانند هر روز ترافيک سنگين است. مسافرهاي ماشينهاي پشتي پشتي پشتي پياده شده و تک سرنشينهاي ماشينهاي پشتيتر با تلفنهاي همراهشان ور ميزنند و همينطور پشت هم طوري که قوطي کبريتها وقتي برق کارخانه ميرود، روي ريلها ميمانند. همه ماشينهايشان را ميگذارند وسط خيابان و پياده ميروند.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
ه ه ه ه ماشينهاي پشتي ماشينهاي بيسرنشين به ساعتشان نگاه کرده و احساس ميکنند ترافيک بيشتر از حد معمول شده اما از مامور خبري نيست. کسي از ماشين بغلي ميگويد: ما ایرانیا همینیم. تا مأمور بالا سرمون نباشه، تو سرمون نزنه، هر کاری دلمون بخواد، میکنیم. عین جنگل.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
ه ه ه ه ه ماشينهاي پشتي پايشان را ميگذارند روي گاز و شروع ميکنند به کوبيدن به پشت جلوييها و سرنشينان جلوييها دست پاچه پياده ميشوند و ميريزند سر سرنشينهاي احتمالي پشتي و عدهاي از احتماليها از بوي دود و گاز با ضربههاي غير احتمالي بيهوش شده و صداي انفجار توي فضا پيچيده و عدهاي هم با صداي ضرب و ديشداران دان روي کاپوتها ميدان گرفته و ديگران دست ميزنند و سوت ميکشند و کل ميزنند و در چند رديف آن طرفتر صداي راديوي ماشيني ميآيد که: طبق آخرین خبرها خیابانها خلوت است و هموطنان گرامی میتوانند با آرامش مسیر غرب به شرق را طی کنند.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
ه ه ه ه سوار ماشينش می شود و از پارکينگ می رود بيرون. کمي ديرش شده. پايش را ميگذارد روي گاز و از کوچه پس کوچهها ميزند به خيابان اصلي. ماشين جلويي بدون راهنما ميپيچد به راست و او سعي ميکند کنترل ماشينش را از دست ندهد که ماشين پشتي ميمالد به سپرش. بعد ناگهان گاز ميدهد و همه جا دود. وسط خيابان پياده ميشود تا ببيند چطور شده که چند ماشين با بوق و فحش از کنارش قيژ. سوار ميشود و سعي ميکند آرامشش را از دست ندهد. پايش را ميگذارد روي گاز که ميبيند ماشين جلويي يکدفعه وسط خيابان ميايستد و به ماشين بغلي بد و بيراه ميگويد. او هم با غيظ دسته فرمان را ميچرخاند و ميپيچد کنارش که يک قلمبه بارش کند، همان لحظه يک ماشين از فرعي ميزند به سينهاش. ميخواهد در ماشين را باز کند که ميبيند قر شده. از آن يکي در پياده ميشود و ميگويد: گندشو در اوردن.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
راننده کاميون دو انگشتش را روي پيشاني او فشار داده و به عقب هلش ميدهد. طوري گيج ميخورد که سکندري رفته و سرش ميخورد به کاپوت و نقش زمين. چند نفر از ماشين بغلي پياده شده و با سرنشين کاميون وارد مذاکره شده که جلسه به فحاشي ختم ميشود. يکي کله ميزند توي سينه آن يکي و آن يکي چاقو ميکشد و کسي ميرود از توي ماشينش زنجيري بياورد. ماشينهاي پشتي همينطور بوق بوق و دود از لوله اگزوز فرت و فرت بيرون ميپاشد. ماشينهاي پشتي ماشينهاي پشتي، منتظرند که مامور راهنمايي بيايد و قضيه را حل و فصل کند.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
ه ه ه ه ماشينهاي پشتي ماشينهاي پشتي پشتي روزنامه ميخوانند و از راديو ميشنوند که در بزرگراه شرق به غرب مانند هر روز ترافيک سنگين است. مسافرهاي ماشينهاي پشتي پشتي پشتي پياده شده و تک سرنشينهاي ماشينهاي پشتيتر با تلفنهاي همراهشان ور ميزنند و همينطور پشت هم طوري که قوطي کبريتها وقتي برق کارخانه ميرود، روي ريلها ميمانند. همه ماشينهايشان را ميگذارند وسط خيابان و پياده ميروند.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
ه ه ه ه ماشينهاي پشتي ماشينهاي بيسرنشين به ساعتشان نگاه کرده و احساس ميکنند ترافيک بيشتر از حد معمول شده اما از مامور خبري نيست. کسي از ماشين بغلي ميگويد: ما ایرانیا همینیم. تا مأمور بالا سرمون نباشه، تو سرمون نزنه، هر کاری دلمون بخواد، میکنیم. عین جنگل.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
ه ه ه ه ه ماشينهاي پشتي پايشان را ميگذارند روي گاز و شروع ميکنند به کوبيدن به پشت جلوييها و سرنشينان جلوييها دست پاچه پياده ميشوند و ميريزند سر سرنشينهاي احتمالي پشتي و عدهاي از احتماليها از بوي دود و گاز با ضربههاي غير احتمالي بيهوش شده و صداي انفجار توي فضا پيچيده و عدهاي هم با صداي ضرب و ديشداران دان روي کاپوتها ميدان گرفته و ديگران دست ميزنند و سوت ميکشند و کل ميزنند و در چند رديف آن طرفتر صداي راديوي ماشيني ميآيد که: طبق آخرین خبرها خیابانها خلوت است و هموطنان گرامی میتوانند با آرامش مسیر غرب به شرق را طی کنند.ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
________________
No comments:
Post a Comment