Saturday, October 1, 2011

Sahand Aghaei

_________________


by Fereydoun Omidi
___________
سهند آقایی


«صبحی که پلک آمنه افتاده بود و چشم سوخته بیرون مانده بود و مادر و برادرم در جایشان بی‌حرکت مانده بودند، هیچ یک از ما جرئت نداشتیم به چشم آمنه دست بزنیم؛ می‌ترسیدیم چشمِ سوخته هر آن بیرون بریزد؛ ولی کسی باید جرئت می‌کرد و پلک را بالا می‌کشید و روی چشم می‌گذاشت و من این کار را کردم.»ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه
از نامه‌ی خواهر آمنه بهرامی، قربانی اسیدپاشی

آمنه

همه چیز احتمالن دارد به چشم‌های قاضی
همه چیز احتمالن دارد به دست‌های مجید
همه چیز احتمالن دارد به دختری
شبیهِ دختری
که توی خیابان می‌رود با مانتویی بلند
همه چیز احتمالن دارد به مانتویی بلند
به بوق
به جیغ
همه چیز احتمالن دارد به اسیدی که توی صورتش پاشید
همه چیز احتمالن دارد به توی صورتش پاشید
پاشید
پاشید

ه[مرور می‌کنیم: ه
مقوا به جای آدم و برفی که زشت می‌گیرد
و گریه جای ابرهای بارانی]
ه

آقای قاضی!
ه
لب از زبان که پرید و
کمان‌کمان که کشید و
سرش به گوش و نرگس و سارا
ه ه هوای کافوری
همه چیز احتمالن دارد به کمی تلنگرِ ابری
همه چیز احتمالن دارد به نفس‌نفس میانِ چکه‌چکه‌ی اسید و ساطوری
همه چیز احتمالن دارد به بارش از دختری که با جیغ می‌کشد ناخن
همه چیز احتمالن دارد به راه‌راهِ قرمزی‌های مانتویی بلند
همه چیز احتمالن دارد به مانتویی بلند
به وقتی که با دهان صدای موتور در می‌آورد ه ه مجنون
دارد خیال می‌کند به لیلایی
که احتمالن
دوتا چشم ه ه دوتا چشم
دوتا چشمِ
ه ه سیا داری
دوتا مو
ه ه دوتا مو
دوتا موی
ه ه رها داری...ه







__________

No comments: