Youssef Sadigh
_____________
![](https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEhI8mRPzdZF8Y2O5VshKLsB4XQyu_8VDB90QC3de-_2-BxWfuLUF0-DiaQobKvOpb64HKW7XdSOUo5OZ-zJ8MREgbvUF5TB4OXCa1gW8zEym3r4e_EGiGeDvhM6DIdi8WDsoXvtIzK06sFJ/s400/Abbas%252C+Lorestan+Province+%2528top%2529+and+near+Tehran+%2528bottom%2529%252C+2001.jpg)
Abbas, Lorestan Province (top) and near Tehran (bottom), 2001
________________
یوسف صدیق (گیلراد)ه
تناسخ
نه !ه
صدای بوق نیست این.
نفیر نفس گیر آژیر است
که رنگ از نگاه می روبد.ه
*
پا
بر پدال توقف
و دانههای تناسخ
در گلوی ساعت شن.ه
*
پشت فرمان
موش آب کشیده میشود ببری.ه
ببری که رانندهی خندانی بود.ه
ببری که گیج نمیخورد.ه
*
ه< سرعت غیر مجاز آقا ! سرعت غیر مجاز! و جریمهی سنگینی که حال را پنچر میکند؛ زبان را مضحکهی انکار و جیب را در انتهای جیب، سوراخ.>ه
*
راننده راه که افتاد،ه
قر و فر "شش و هشت" هم
چیزی شبیه "روضهی قاسم" بود
و خیابان
سنگلاخ بی انتهایی
که از دوزخ آغاز میشد
و لاکپشتی را
سلانه سلانه بدرقه میکرد.ه
صدای بوق نیست این.
نفیر نفس گیر آژیر است
که رنگ از نگاه می روبد.ه
*
پا
بر پدال توقف
و دانههای تناسخ
در گلوی ساعت شن.ه
*
پشت فرمان
موش آب کشیده میشود ببری.ه
ببری که رانندهی خندانی بود.ه
ببری که گیج نمیخورد.ه
*
ه< سرعت غیر مجاز آقا ! سرعت غیر مجاز! و جریمهی سنگینی که حال را پنچر میکند؛ زبان را مضحکهی انکار و جیب را در انتهای جیب، سوراخ.>ه
*
راننده راه که افتاد،ه
قر و فر "شش و هشت" هم
چیزی شبیه "روضهی قاسم" بود
و خیابان
سنگلاخ بی انتهایی
که از دوزخ آغاز میشد
و لاکپشتی را
سلانه سلانه بدرقه میکرد.ه
۱۳۹۰
_________
No comments:
Post a Comment