Robab Moheb
_________________
![]() |
untitled ⠂falling buffalo ● david wojnarowicz |
رباب محب
I
دهان
سوراخِ حیرت است.
دهان
کلبه
یِ جنّ و پری است.
تختِ
الماس است.
نگینِ
انگشتری است.
در این روزهایِ ناشگفت
این ابدالابادِ مسخره
همه جا با توست
با نگاهِ پهنِ گرگِ گرسنه
بر سُفرههایِ لاغر و دراز.
و چشم
که طرحی خیره است
بر نقطه هایِ
اوّل.
دست هایِ آویخته.
اکتبر دوهزارونه/ استکهلم
II
حرفی تازه
نمیشود.
دهان
خنده را برایِ سال هایِ بهتر ذخیره میکند.
زندگی
سیل در جادههایِ از گهواره تا گور است
خاک هایِ
زیر برف.
و گریههایی که چشم
را بهانه کرد
برایِ
دیدنِ باران.
وگرنه
اتاق همان جنگلِ سفید است
خوابیده
رویِ خرمنِ
کتاب هایِ
بر باد.
دوازدهم ژانویه دوهزار و دوازده/ ______________
No comments:
Post a Comment