Kheirollah Farrokhi
______________
Arnold Eagle, “Appalachian Spring,” 1945
____________
خیرالله فرخی
چشم هایی که
ندیده ام
چه چشم ها که پاش
ایده ام به کوچه
در این عقربه ی نزدیک
به تیغ آفتاب
تمام تماشای ام ریخته
ام به پنجره ای که نیست.
کمی نزدیک تر بی آ
برای رفتن ام اسبی
بکش
به چشمان ام رنگی
و دست ام بر شاخه ای
از فصل ها بریده..
حال که همه رفته اند
از حال
تو بمان
حال ام را به حالی
تازه تر کن
این جایی که نه آفتاب
اش چشم تو را دارد
و نه مردمان اش چشم..
از کنار خودم باید رد
شوم
در خودم شعری بنویس
ام
هر نقطه اش به درشتی
ی چشمان تو
و هر هجای اش کش ایده
تر از زبان ات
باید رفتن ام را به
جای پاهای ات نزدیک تر کن ام
شاید به ماندن ات برس
ام..
چشم ها که ریخته ای
به جان من
هنوز
دیدن ام را ندیده
اند!
مهرماه/92
___________________
No comments:
Post a Comment