Thursday, January 1, 2015

Robab Moheb

______________ 

رباب محب
___________

هَژهار.ه
و آن دندان زیادتی باشد مر اسب را
که تا آن را نشکنند یا نکنند
اسب علف را به فراغت نمی تواند
خورد و فربه نمی شود. (برهان ) (رشیدی)
ه



 بالاپوش شب پوشیده ه ه مادرِ الفبا.ه
دیگر هیچ آلتی چنگی به دلش نمی زند .
ه
هزارپاها
ه ه که نافش  را مکیدند ه ه مُردند
شاپرک های بی قرار
ه  ه از نوازش ران هایش ه ه  مردند
و پلنگ که بر چهل سوی پستان  چنگ می کشید
انگار چهل ستون سربی بود وُ بالای هر ستون یک دهان
دندان های زائدِ اسب را می شمرد
و شعر حرفِ تازه ای نداشت
و شعر بوی خودش را کم داشت
و شعر روی شیارهای صورتِ مادرِ الفبا نوشت:
ه
دیشب به لوگوس تجاوز شد
و انجیل خود را برگی زد
و عقل از سر خطوط پرید
و اسبِ کاغذی فربه شد.
و من کنارِ خودم ماندم
:ه
شاعری با چند دندانِ زائد.
و در
ه ه هنوز بر همان پاشنه می چرخد
که مردمک 
که پلک ...
ه

___

No comments: