Robab Moheb
____________
Dancing In the town by Robab Moheb. acrylic
_______________
رباب مُحب
گشت و گذار در
حسینیه ی ارشاد
دیگر خنجری نمانده که به قلبش فرو نکند
شال و کلاه نفیس بافته برای گردنهای بریده وُ
سرهای بر باد
سرش را بر باد داده روی مُهر نماز
به ظهر و ظهور آفتاب خیره
به کمین نشسته انگار تا جنگ دیگری
در آن گوشه که عزلت گزیدن یعنی
نطق کور جماعت باش
سایهای محرمانه
در گشت و گذار
آهنربای مادرم:
مُهر نماز
در خواب دید ابلیس سه روز با دستِ
کاوشگرِ
شیطانیش خوابهایش را ورق زد
از خواب برخاست
در گوش مرد غریبهی روی تخت زمزمه کرد
زندگی
آیین توبه است
زندگی آیین توبه است
و به آهنربای مُهرهایش چسبید
________
No comments:
Post a Comment