Makan Mehrpouya
J. M. CALLEJA / Poem 1997 Espanha
________
________
ماکان مهرپویا
قسمت
قسمت
ه«آسمان برایت کف می زند
باد برایت آواز می خواند
زمین زیر پایت می رقصد
و بعد
تو می میری.»ه
این را پرنده ی کوچکی گفت
که آمد و کنارم نشست و از ته مانده ی آب لیوانم نوشید و رفت.
آسمان به اندازه ی خود دریا بارید
باد همه را با خود برد
زمین سوخت از استفراغ گدازه هایش،
و من زنده ماندم.
انسان،
انسان بی پرنده و آسمان و باد و زمین.ه
باد برایت آواز می خواند
زمین زیر پایت می رقصد
و بعد
تو می میری.»ه
این را پرنده ی کوچکی گفت
که آمد و کنارم نشست و از ته مانده ی آب لیوانم نوشید و رفت.
آسمان به اندازه ی خود دریا بارید
باد همه را با خود برد
زمین سوخت از استفراغ گدازه هایش،
و من زنده ماندم.
انسان،
انسان بی پرنده و آسمان و باد و زمین.ه
_____________
6 comments:
و انسانی که آفرید و تخریب کرد و میکند....ممنون گرامی شعر خوبی ست.
آسمان برایش کف زد
باد برایش آواز خواند
زمین زیر پایش رقصید و بعد...انسان مرد... انسان تنها... انسان تا همیشه تنها... روان و زیبا
نمی دانم چرا همش فکر می کنم آن پرنده واقعن امد و نشست و از ته مانده اب لیوان نوشید...
باز هم شعری زیبا از شما ...زبان منسجم- عاری از تقلید و پشت هم اندازی- با تصویر هایی به غایت زیبا و بیاد ماندنی - .
ستون فقرات این شعر به سبب مایه های اصیل شعری محکم و صاف ایستاده است ..
از شعرهای ماکان خوشم می آید. این شعر را هم خیلی دوست داشتم اما فکر می کنم در خطوط اولیه هارمونی زبانی کمتری داشت که می تواند بهتر عرضه شود. نمی دانم چرا اینرا می گویم شاید دقیقاً نمی توانم انگشت رویش بگذارم. سطر آخر شعر از آن سطرهایی ست که همیشه با خواننده می ماند. با مهر. لیلا
از همه ی دوستان عزیزی که در این سه ماه محبت کرده و نظراتشان را درباره ی کارهایم نوشته اند، تشکر می کنم. متاسفانه من چندان مطالعه ای در مورد ساختار شعر نداشته ام و می دانم که نوشته هایم از لحاظ فرم خالی از اشکال نیست. از جمله همین نکته ای که خانم فرجامی به آن اشاره کردند. به هرحال باز هم از همه ی دوستان تشکر می کنم و سپاسگزار می شوم اگر هر زمان نکته ای به نظرشان رسید با من درمیان بگذارند.
ارادتمند همه / ماکان
Post a Comment