Firoozeh Mizani
______________
Alphonse Osbert - The Muse at Sunrise (1918)
_________________
فیروزه میزانی
ای صبحِ ناپدید
ای صبح ناپدید!ه
چه رفته با نمای نمور این دریا؟ه
این آینه ی عظیم پشت نما
که نمی نمایاند
جز
مردگان اعماق
ای طالع فلکی!ه
هر کجا که بیایی
بیابی ای شکار
حتی به کولاک این ستارگان گور
پرپرند
به زیر و بَمت
ای آواز طاقه گشا!ه
حال که می بریشان
بر عرصه های جولان
می افکنیشان
بر بی راه
می رسانیشان باز
پشت این مه نیمباز
ای صبح ناپدید!ه
مگو بر نخاسته اند
تو هم
بر نمی خیزی این بار.ه
چه رفته با نمای نمور این دریا؟ه
این آینه ی عظیم پشت نما
که نمی نمایاند
جز
مردگان اعماق
ای طالع فلکی!ه
هر کجا که بیایی
بیابی ای شکار
حتی به کولاک این ستارگان گور
پرپرند
به زیر و بَمت
ای آواز طاقه گشا!ه
حال که می بریشان
بر عرصه های جولان
می افکنیشان
بر بی راه
می رسانیشان باز
پشت این مه نیمباز
ای صبح ناپدید!ه
مگو بر نخاسته اند
تو هم
بر نمی خیزی این بار.ه
__
Erik Satie - Gymnopedie No. 1, lent et douloureux
______
1 comment:
سلام. خیلی خوب و لطیف بود.ممنون
Post a Comment