Zobeydeh Hoseini
_____________________
Iman Afsarian
___________________________
زبیده
حسینی
« از انگشت های
تو »
از این اشاره در
انگشت های همبازی / دست می شوی
از این مدار کشیدن به
دور خودت / مُشت ...
شباهت ها را
پستی /
بلندی ها را
کوتاه می آیی
/
در پنهانی ِ سرهای ِ
سر به هوا / گم می شوی
- " خانواده " شدن در دست
درس امروز
دخترم این بود ،
نقاشی
تازه اش : مُشتی که وا شده ست
.
مشتی که می
کوبی اش به هر بهانه بر دیوار / برای آزادی
و مرگ ها
حکمی /
که با انگشت های تو صادر می شود
.
(
اما / این بچه ها / چگونه بفهمند / دست ها / برای
از بند "شدن "/ مشت می شوند ؟! )
شاید
با هر اشاره ی بر
مرکز/ دوستانی برای " داشتن " می کشد
هم بازی های ِ بند
بندی / که دهان داشته باشند و آوازی
دست داشته باشند
و رازی
- ( به چه کار
می آیند عروسک ها ؟/ وقتی نمی
توانند چشم بگذارند قایم شوم ، مادر ؟!)
من اما / با انگشتهایی
که کج می روند / قصه می بافم
(
عجب کلاه گشادی / پس چه شد چشمش ؟
)
صبح می شود
وقتی پرانتزها /
اشاره می شوند به سبابه ای که خم شد
/ می شود .
No comments:
Post a Comment