Majid Naficy
_________
مجید نفیسی
_____________
به یاد "ندا" و یارانش
چونان جوانه های گندم
که چاره ای ندارند جز سبز شدن
راه پیمایان سبز می شوند
با برگه های سبز در دست
و شوری سرخ در رگ،ه
بی اعتنا به مرگ
که دستاری چرکین به سر دارد
و ردایی تیره بر تن.ه
ه"این سرزمین ازان ماست
نه ازآن دستاربندان
یا هر ناجی و ناخدای دیگر،ه
و گواه ما، رای ماست."ه
راه پیمایان سبز می شوند
با سکوت گویایی بر لب
و ندای رهایی در گوش،ه
بی واهمه از مرگ
که کلاهخودی کاغذی به سر دارد
و دشنه ای چوبین بر کمر.
ه"این سرزمین ازان ماست
نه ازآن قداره بندان
و زخم هیچ شمشیری نمی تواند
دست های به هم فشرده ی ما را
از دامن مادرانه اش جدا سازد."ه
راه پیمایان سبز می شوند
با شاخه های سرو در دست
و برق امید در چشم.ه
رخش های جوان شیهه می کشند
و سیمرغ بی مرگ از بلندای البرز
به سوی آنها پر می کشد.ه
ه"این سرزمین ازان ماست
و ما بی شک آن را پس خواهیم گرفت
نه با تفنگ و نارنجک
که با شمردن برگه های رای مان."ه
25 ژوئن 2009
____________
1 comment:
این سرزمین میداند که ما با نداها از خودمان آن سوتر ایستاده ایم تا به آزادی برسیم..
Post a Comment