Sunday, June 1, 2008

Ali Reza TabibZadeh

________________

Joseph Mills

_________________

علیرضا طبیب زاده

قمر در عقرب (انقلاب)م



گرد باد، هر چه بود
پرده بر انداز راز های نهفته بود
و آیینه یی ضمیر نما ،م
روبروی پستو های ولنگار
و صندوقچه های لبریز از وهم
م
م
دستها مختصر، در جلد حیرانی،م
که به یاد خویش می افتم
که به یاد خویش می افتیم
م
مسیر، چاه گونه
و در فراچشم، تکمه ای از نور
ممممممممممممممممممممممم میان غبار و زندگی
که هر چه بود
دو پای ناهوشیار بود و
ممممممممممممممممم زبانی دو نیمه
در دهانی مملو از ورد های هم وزن سالیان
م
م
وقتی آمد
رقص میانه اش صورتک ها را در هم ریخت
که هر چه بود
ممممممممم به اصل وحشت انسان اشاره کرد
م
م
بازگشت صنوبران چه آسان بود و
ممممممممممممممممممممممممم چه دشوار می نمود
همین که مشتی گره شد و ایستاد میان دو آینه رو در رو
م
م
م
پشت حجاب
بازگشتی این چنین بود
و تن پوشی تن آشنا که از قامت فرو ریخت
آنگاه دهان ها پر شد از ناواژه ها
و چشم ها تهی از نگاه

_________

Sheida Mohammadi

______________


Irish Stories

Brad Temkin

________________

شیدا محمدی



آینه دروغ می گفت
من تکرار تو بودم
پلک که می زدم
هر روز
ترنی از میان ما رد می شد.م


*

ادا در می آورد
ادای پستان های تو را وقت شیر دادن
بی آنکه پلک بزند
یا اندکی
برای دلخوشی ما بخندد
عروسک پارچه ای !م

*


سیب باش محبوبم !م
وقتی پستان هایم کال می مانند.م

*

جنوبی ترین لکه دامنم
شکل خمیازه توست
در بهار خواب. م

*

آسمان بی مکث، م
لحظه ها پرواز می کنند
و من در تو.م


____________


ALI REZA SEYFEDDINI

_____________



Man Ray

_________

علیرضا سیف الدینی


هيس!م







كوه هاي جنوب را چگونه آمدي يا چگونه آمدي با چشم هايي اريب ازشمال؟م
چگونه آمدي يا چگونه آمدي با
دروديواراين شهررا واين همه آينه ازحضورتو پر؟م
برق مي زني ام وَ چشم هاي من كه شبيه نگاه تونيست مي نشيني ام مي نشاني ام
حتي اگربنشاني ام موج مي زندم نشستن ات كه غوغاست
سرخ مي آيي خرس مي آري
فريادمي زنم ازكجا؟ م
ازكجا اين همه عسل ازكجا؟م
كنارهرآينه خرسي نشسته است!م
ازكجا اين همه عسل ازكجا؟م
سفيدي دست ها روي ميز ِتيره سفيد ترست مي بينم
مي دواني آن دوخرگوش سياه را به كنج چشم ها
وقت وقت بوييدن ست مي گويي بيا ! وچلچله ها چهچهه مي زنند
مي دواني ام ازلابلاي خرس ها به بوي باز با عسل
آغشته مي شوم به بوي خرس با غزل
بيابياي توآغشته مي شودبه عطرباز
ومي رسيم به باغ ليز خيس ِخيس
نفس نفس است ؟ نيست موج مي زند اين دريا
ازروي كوه هاي جنوب با چشم هايي اريب ازشمال
چگونه آمدي يا چگونه آمدي با... م
سفيدي ِ نرمي روي لب مي نشاني ام هيس!م



_________________


Malihe Tiregol

__________


Album leaf

Second half 15th century, Iran
paper with ink and opaque pigments
____________


ملیحه تیره گل





خط کربُن بر سنگ وُ سار
کتاب را بستم
با تنگ بلور از چشمه برگشتم
گفتم شمشاد را می ­شود چید جریمه ندارد
قیچی را بردم
چند شاخه از بوته ­ای را چیدم
حالا ُتنگ گلدان بود روی میز تحریرم
و گذشت
دیروز دیدم که شمشاد گل داده وَ بیرونِ تنگ هم خیس است بیرونِ تُنگ؟ م
ببینم...! بله! م
R, E, T, A, W
بود که بر تن تُنگ سُر می ­خورد وُ می ­لغزید روی کاغذهایم
گفتم یعنی اگر در ایران بودم... این­ها... آ وَ
ب بودند؟ م
گذشت
امروز «آ» وَ «ب» شعری نوشت با بن ­مایه ­ی سنگ صاف وُ سنگین وُ صیقلی
گفته بود: تیزی وُ زاویه ­ام بر پیشانی ­ی زن­/ درختی در گودال جا مانده. م
سنگ­ را برداشتم شاهد گذاشتم برای سار در پرونده ­ی شعرهای پیشانی. م
پوشه خیس شد
جوهر دوید شعر ِ نیمه ­کاره ­ی شمشاد صدایم کرد: م
م
- من این صاف را خط خطی می ­شود! می ­گویی نمی ­شود؟م
می ­گویم: می ­شود می ­شود تو زنده من مرده اگر نشد!م
می ­گوید: کتابش را همین لحظه -- در میانه ­ی دو هزاره ­ی رفته/ برگشته
بین ایران وُ امریکا با الفبای کربن­ ِ مندلیف-- م
بر جغرافیای فیروزه ­تاج ِ فیروزه ­دامنِ خود باز می ­کنم
تو مرده من زنده اگر نشد!» م



نیمه شب 31 دسامبر 1999


_______________

Hooman Nozhat

_____________


Zouave Storyteller - Gustave Le Gray
1857

_____________

هومن نزهت

بدمستی های من و خوخانوف





كجايي مرد؟!م
اين شهر
بي تو دلم را به درد مي آرد
هيچ مي داني
چند ركعت شراب قضا به گردن ماست؟!م
تو و من
هزار و يك شب بيدار
بدهكار هميم .م

ابر هاي كولي شهر
سراغ شيطنت را
از
رديف رديف غزل هايم مي گيرند
آنقدر كه قافيه را مي بازم
و پشت روياي آمدنت پنهان مي شوم.م
عطر شكوفه هاي نارنج را
زير بیابیاهای حضورت قرباني خواهم كرد.م
گرگ و ميش چشم هايت را امانت مي خواهم
تا
نسيم ملايم و نمناك لوس آنجلس را
به عقد بادهاي هرزه تبريز درآورم
باران اگر ببارد ...م


_________________

Mansoureh Ashrafi

______________



A Human Domument. Tom Philips
_______________

منصوره اشرافی




برهنه در برابر نسیم
برهنه در برابر باد
بر هنه در برابر توفان
بر خاک خفته ام . م

اندوه را از یاد برده ام
غم را
نیز
و خشم را
به توفان
سپرده ام. م


بر زمینی که غنوده ام
نقش اندامم
خاطره ای تلخ را
به جا می گذارد
از
آن که زیست،م
در دایره اجبار و بیهوده گی
و هم چون قمری غریبی
قربانی سادگیش گشت

و

انسان
نامش نهادند.م



_________________

Mansoor Khaksar

_____________



Flat-Tailed Horned Lizard with
amazing camouflage in RockHouse Canyon

_____________

منصور خاکسار



Anza Borrego [1]






سوخت Anza Borrego م
خشت
ممم به
مممم خشت

از گدازه ای که در خود داشت.م
یا آتشی که
مممم از تصرف زیبایی
ممممممممم پا سبک می کرد
و تا سبک تر شود
ممممممم پا بر آن گذاشت.م

*

l[2]Apache چه پیشامد بدی
گرگی که
سایه به سایه ی ماه می گرید
با دیده ای که نه آتش است و
مممممممممممممممممم نه خاکستر
را[3]را PapaGayoو
مممممممم دور می زند.م
این آتش کجا را فرا نگرفته است؟م

یکه می خورم
ممممم تا شال و
ممممممم کفش و
مممممممم کوزه های سفالی
و کوهی که دندان های سوخته اش
ممممممممممممممم به هم می خورد.م

گوش و خونی
در شکمِ دود
از مرگ
مممم و نمک زاری که کالبد خشکش را می گسترد.م

*

Rock Hill[4]l
باز هم ایستاده است
از شانه ی تاک و
مممممممممم خورشید.م
بلندایی که به آفتاب می مانست
و از زیبایی
ممممم هیچ کم نداشت
خنک تر از نسیم
ممممم و فراتر از ماه
که دیگر هیچ جا بازش نخواهی دید.م
بامی از کاکتوس
ممممممممم و نارنج
و طلوع و غروبی
مممم که گریبان ما را در این دو روز سفر
ممممممممممممممممممممممم باز کرده است.م
خسرو [5]م
هر بار تکه نانی مزه می کند
به من می دهد
به مجید[6] نیز
که از بوی آب به هر تخته پاره ای
ممممممممممممممممممم چنگ می زند
و به شوقِ چشمه
هوایِ آواز کرده است.م

از فهرست روز ... م
مممم تا عصر شنبه
کجا را
سلانه ، سلانه نرسیده ایم؟ م
با انبانی سبز
مممم از آسمان و جلگه
و زنگوله ای که ما را چون گوشفندی به هم بسته است
ررررر وقتی که در سایه سارِ علف ها آرمیده ایم.م

**
می خواهم
ممممم دور آن حاشیه را
ممممممممممممم سیاه کنم
و این تکه را از عکس
اما هر چه را بزرگ می کنم
مممممممممممممممم سوخته است.م
سراسر شنبه ام را
نمک زارها پر کرده اند
با چشمی که بر آتش دوخته است.م



_________________



1 - Anza Borrego
نام منطقه ای در جنوب کالیفرنیاست. م
2- Apache
نام عمومی سرخ پوستان آمریکای شمالی ست.م

3- Papa Gayo
نام محله ایست در جنوب کالیفرنیا
4 - Rock Hill
Cucaga اسم صخره ایست در طرفهای




م۵- خسرو دوامی ( داستان نویس مهاجر ساکن سندیه گو) اسم دوست شاعر . م
م۶ - مجید نفیسی ( شاعر مهاجر ساکن لوس آنجلس) اسم دوست شاعر. م


____________________

Soroor Javan

_____________



__________________

سرور جوان



شعری برای هیچ کس


گفتم این شعر برای تو
چراغ خاموش شد
خواب در چشم تو بود
و لبهایت بسته
شب سرازیر شده بود در چشمان من
ماه کج شده بود و می ریخت
میان لبهای نیمه بازم
با دهان پر مهتابم
گفتم این شعرها برای هیچ کس.م

____________

Naanaam

_______________


Subject to Change
Landscape of Dreams
Maggie Taylor
_________


نانام

1


در سایت ساقی آمده که پنگوئن‌ها هم کون هم می‌گذارند. به حمید گفتم یعنی ما از پنگوئن هم کمتریم؟ گفت من زن و بچه دارم. گفنم من هم فقط همین یک کون را دارم...م
ولی حالا دارم فکر می‌کنم چه طنزی در این نهفته است که پنگوئن هم کون پنگوئن می‌گذارد و هیج اتفاقی ‌نمی‌افتد،م همانطور که یونانی هم کون یونانی می‌گذاشت و هیج اتفاقی نمی‌افتاد (و ایرانی هم کون یونانی می‌گذاشت و هیچ اتفاقی نمی‌افتاد!). هیچ وقت هیچ اتفاقی نمی‌افتاد. کون مسئله‌ای نبود که دادنش باشد. کون فقط کون بود- مثل زبان که فقط زبان بود و کسی با آن کوکو و کتلت درست نمی کرد. تغذیه رسانه‌ای نبود و آدم‌ها واقعه نمی‌خوردند تاریخ بالا بیاورند. چه دوره‌ای! کاش ما هم پنگوئن بودیم. پنگوئن‌های آن دوره. این دوره که فقط کون هم می‌گذارند!...م



2


حضور مرگ در زندگی شاعر لغوی‌ست و این یعنی اینکه حضوری ندارد. مثل شک که در زندگی سگ حضوری ندارد و من که در زندگی تو.م

با این همه دلم می‌خواست که تو باشم.م
واق واق می‌کنی. واق واق می‌کنم تا بگویی شاید او هم.م


___________

Azar Kiani

_____________




آذر کیانی
___________

زن بن لادن




زمین: مجرم
جرم: بن لادن
و دستبند زدند اما
به همین دست های من
که می زند حلقه به دور گردن او
بن لادن!م
جهان از بلندگو بالا رفته است
و هر کس هرکجا رفت،م
همان جا ایستاد
تیتر کج روزنامه ها
چشم ها را دور می زند.م
در این همه نیستی،م
تو را کجا جا بزنم؟م
گسل عمیق قلبم!م
چند ریشتر می لرزانیم؟م
پشت روبنده،بی تاب دلم می خواهد
که تفنگ کنار برود
ترانه ی آبی برقصد
برود از این آسمان، به آسمان... م
پشت روبنده اما
تو مشبک
عشق مشبک
افغانستان
بر مانیتور
چشم ها را مشبک کرده است
با این صدای بوق ممتد،م
در کدام خیال کر
کور ایستاده ای
بن لادن عاشق تفنگ،م
عاشق من نیست شاید
که دستی سرد هدیه داده است.م

Thank you



_______________

Sohrab Rahimi

______


Dagger with zoomorphic handle
Second half 16th century, Deccan, India

_______________

سهراب رحیمی



1


می تابد ... م
تصویرِ ماه
بر سنگ ها
م«کوزه های کنارِ هم چیده ی ماه»م

می تابد از شیراز
شیرازِ تن
... از هیچ کناره اش
طنینِ رکناباد
نمی آید
تا اینهمه نیشابور... نانوشته نمانَد
از م...ی...ا...ن
می شکند
امشب!م


2


تصویروُ گورِ راه... م
چاه... م

***

و حفره های مرگ
کُراتِ خون را
می بلعد

***

فصل.. از زخم
روشن است
گور
از ازدحامِ سنگ. م

***

در زخمِ شب می سوزد .. فانوس
سطرِ سیاهِ رگ
از زخم های
آه ه ه ه .. م
آه .. لذتِ خارش. م
در زخم. م
...
ردِ نمک
که در ورید
می گذرد
و زخم
که می پاید ... م


3

چه مرگ می گردم گردِ ویرانه های خودم
...؟ م
م«چیزی م نیست
جزاینکه دارم باز اندکی می میرم»م

***

در خم عبور
گذشتم از .. م
دقایقِ تن
از .. قالبِ من
م«آتشِ کشته یی م
در شبِ سنگ
که کاشتم»م

***

چه طولانی باید باشد
تا: م
م«در تو از دست بروم» م
ای ی ی ی ی ... که بمیرم ات
م«من»م!م


4

جهیده از دلِ تاریک
که سر
می رود
قطره ی سرخ
بر رجِ سطرهای سنگ
درهمِ دوارِ آینه
هزار می شود
در فصلِ کبودِ رنگ
از نیشِ نمک
نمی پوسد
می سوزد از: م
لذت
دمی ست
غبارِ رنگ
می پاید
خورشید
دمی
در غروب
می تابد


5

خزان، سریع
از خیزِ رنگ
بر می خیزد
سر می رود
قطره ی ماه
از سرِ سنگ
تیزاب
در دایره های سرخ
می- م
چرخد


_____________

Minoo Nosrat

__________


Velvet with standing woman
First half 17th century, India or Iran
silk and metal lamella spun around silk


_________

مینو نصرت



پرنده ای در نگاه تو
مزرعه ای در چشمان من
مترسکی نیست

*

از نخستین روز آمدنم
تا اکنون
در انتظار شعاعی نازک ام
که بیاید
بنشیند
و
نپرسد



*



انگار
که بیگانه ای نک بزند
خود را می پوشاند
وقتی به عریانیم خیره می شوم
او کیست؟م
که خود را با من استتار کرده است


*


اینجاجائی ست
که دختران به سرعت پیر می شوند
بی آنکه بدانند
از خرمن گل سرخ
چگونه گلاب می گیرند

*


______________

Ziba Karbassi

____________



صدای شاعر

__________________________


با سرباز...م
دو دوتا، چار تا
دو چار تا هشت تا
حدّو حدّو
آتش





زیبا کرباسی
ستون 1


آجر مممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم جُم
روی ممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم نخورد
آجر مممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم قدم
مرا ممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم بلند
برداشت ممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم شد
کنار مممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم آجر
گذاشت ممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم روی
زور ممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم روی
بازو ممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم روی
همین مممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم ابر
روی مممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم آبی
هم مممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم مکرر
چند مممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم شب
کلمه مممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم روز
کار ممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم شب
یکبند مممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم ستاره‌ی
مدام ممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم هشت
مقرر مممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم پر
آجر ممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم پریده
به ممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم روی
آجر مممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم نون
چید مممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم آخر
که مممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم این
جمله مممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم ستون
________________

Yashar Ahad Sarami

__________ 

1934, for Vogue. Edward Steichen. / _____________


Yaşar Ahad Saremi
Tig Tig Xanımın Daş Düşləri
Yumup gözlərimi İndiyi dinlirəm
O gizli qara axışı
Boğazında qurnaz gizlənən səsi

Dört gözlə baxır sorularım
Dolu Aya.

Sanki dişim ağrıyır kimisi
Getmag iysi verir içim
Və səs
Gizli sevgi naməsi
Dadlı dişləmənin gürrrr izi.
Sorularım yanar kən
Dilsiz şerim
Sevgilimsiz can atmamdır.
Bilməm
Tut Ağacımıyım indi ya?
Qarqar mıyım indi ya?
Gözmüyüm qarayla qarqanı sevməkdə uşaqcası!
Əl miyim tutla dolu sevincli?
Bilməm
Şersiz dilim
Sevgilimdir cansız kimisi
Və Qarqarla Tut ağacı
Bəlki geçmişim
Bəlki Gələceğim.
__________________
یاشار احد صارمی

تیق تیق خانیمین داش‌دوش‌لری
دوئِنده


یوموب گوزلریمی ایندی‌یی دینلیره‌م
او گیزلی قارا آخیشی
بوغازیندا قورناز گیزلنن سسی
و
دورت گوزله باخیرلار سورولاریم
دولوآیا
سانکی دیشیم آغری ییر کیمیسی
گیتماق ای سی وریر ایچیم
و سس
گیزلی سئوگی‌‌نامه‌سی
دادلی دیشله‌مه‌ نین گورر ایزی
سورولاریم یانار کن
دیل‌سیز شعریم
سئوگیلیم‌سیز جان آتمام‌دیر
بیلمم
توت آغاجی‌می‌یام‌ ایندی یا؟ م
قارقارمی‌ییم ‌ایندی یا؟م
گوزمویوم قارایلا قارقانی‌ سِومکده اوشاقجاسی
اَل‌می‌ییم توت‌لا دولو سوینجلی
بیلمم
شعرسیز دیلیم
سئوگیلیم‌دیر جانسیز کیمیسی
و
قارقارلا توت آغاجی
بلکی گئِچمیشیم
بلکی گله‌جه‌‌ییم.
م



_______________



Azita Ghahreman

______________


آزیتا قهرمان
_______________
شبیه خوانیِ مشهد

 


بالای رودی که نیست خوابیده ؛جانور ِزخمی                             
شن می ریزد از پهلوی شکافته 
از درز وکناره‌هاش
هر سو خط مناره‌ها در باد خم می‌شود
خش ش ش ش ش می‌ریزد  و
                                 آب می‌برد
این شهر خمیده روی خودش
گلوله خورد ه و دارد تمام... وانا لله

این قصیده را دخیل بسته‌اند
به آینه‌های پاک دیوانه و صد ضربه شلاق درخفا
از هولِ اذان
آسمان آویزان به شاخه‌های غروب تا نریزد
و تابستان درخت ندارد
از فرط راه بندان
 از شدت  ِکلاغ

تنها خوبی‌اش همین که پشت پرده ِضامن آهو
با لحن بلند می‌شود ده بار باران نوشت
فوج کبوتر و بازار مرده روزعزا...
در عکس‌ها چه بغضی   می‌بینی؟
خواب‌ها سیاه پوشیده‌اند
پشت سر هرچه نگاه می کنم
اِشن و اقاقیا پیچ تمام کوچه‌ها
و آن مرد در باران آمد
با چاقو در دستش؛  هنوز
که از این طرف        بیا!!


ه * اشن : درختی از رده تبریزی و کبوده
______________



loreena mckennitt ~ gates of istanbul

___